چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج

چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج       گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج

راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است      قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج

نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را       راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج

در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست       زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج

از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان       نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج

راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش       سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج

ماخذ: دیوان اشعار ،غزلیات صائب تبریزی