اندر این عالم مال را نبود ثبات

اندر این عالم مال را نبود ثبات     روز آید، شب رود اندر جهات

حسن صورت هم ندارد اعتبار     که شود رخ زرد از یک زخم مار

سهل باشد نیز مهتر زادگی     که بود غره به مال و بار‌‌گی

ای بسا مهتر بچه از شور و شر     شد زفعل زشت خود ننگ پدر

پر هنر را نیز اگر باشد نفیس     کم پرست، و عبرتی گیر از بلیس

علم بودش، چون نبودش عشق دین     اوندید از آدم الا نقش طین

کار تقوی دارد و دین و صلاح     که از او باشد به دو عالم فلاح

بار خود را برکس منه برخویش نه     سروری را کم طلب، درویش به

مرکب اعناق مردم را مپا     تا نیاید نقرست اندر دو پا

 

ماخذ: مولانا، دفتر ششم مثنوی